دو بیت از شاهنامه فردوسی
دو بیت برگزیده شاهنامه
کورش محسنی: در این جستار پس از یک پیشگفتار کوتاه دربارهی شاهنامه و فردوسی و شخصیت استوره ای فریدون به معرفی و تفسیر دو بیت برگزیده از شاهنامهی فردوسی میپردازیم.
شاهنامه یکی از سه اثر پُرآوازهی جهان
شاهنامهی فردوسی در کنار اولیاد و اودیسه یونانی و مهاباراتا و رامایانا هندی سه ستون اصلی آثار حماسی زبانهای هندواروپایی است. در شاهنامهی فردوسی افزون بر اینکه به داستانهای زیبا و پُر برخورد از جنگها و دلاوریهای قهرمانان برمیخوریم، همیشه با بیتهایی که سراسر از فرازهای انسانی ریشه گرفتهاند و ریشه در فرهنگ ایرانی دارند روبرو میشویم که شگفتی انسان را برمیانگیزند.
پایههای شاهنامهی فردوسی
در شاهنامهی فردوسی چند اصل مانند دادگری، دلاوری، جوانمردی، نیکی، گرایش به خرَد و دانش، جایگاه والای زن، گفتار و کردار و اندیشهی نیک و… همواره تکرار میشود. البته باید به یاد داشته باشیم برخی بدخواهان با جعل بیتهای افزوده (الحاقی) و یا سو استفاده از برخی بیتها که از زبان شخصیتهای داستانهای شاهنامهی فردوسی است کوشیدهاند تهمتهایی به فردوسی و در کل فرهنگ والای ایرانی بزنند.
یک روشنگری کوتاه دربارهی فریدون
فریدون سردودمان آریاییان است که با کوشش و همکاری کاوهی آهنگگر (نماد خواست مردم) توانست ضحاک ماردوش عرب را شکست دهد و ایرانیان را از ستم ضحاک تازی برهاند. فریدون در ریختاری استورهای دارای سه فرزند بود به نامهای تور، سَلم و ایرج. تور نماد آریاییان بیرون از مرزهای کشور ایران یعنی اقوام کهن سکاها، سرمت و بخشی از پارتیان در آن سوی خراسان و آسیای میانه است. سَلم نماد آریاییانی است که به اروپا مهاجرت کردند و در اروپا ساکن شدند و ایرج نیز نماد هندوایرانیان یعنی هندیان و ایرانیان است که در آینده هندیهای آریایی از این شاخه جدا شدند و هند مهاجرت کردند.
دو بیت برگزیده شاهنامهی فردوسی
دو بیت از میان هزاران هزار بیت این شاهکار حماسی به خوبی به چشم جلوه میکند. آنجا که فردوسی دربارهی «فریدون» پدر تبار و نژاد آریایی سخن میگوید. بیتها چنین هستند:
فریدون فَرُخ، فرشته نبود
ز مُشک و ز عَنبر سرشته نبود
به داد و دَهِش یافت این فَرَهی
تو داد و دَهِش کُن، فریدون تویی
فردوسی در این بیتها نشان میدهد بهدست آوردن فَر (=شکوه و جلال) یک امر انسانی است و از آسمان بر کسی نازل نمیشود. از دید فردوسی فریدون فَرُخ (= نیک، همایون) یک وجود غیرانسانی و فرازمینی (=فرشته) نبود و به اصطلاح از مُشک (=مادهی خوشبخو از نافهی آهو) و عنبر (=مادهی خوشبخو از نهنگ عنبر) سرشته و ساخته نشده بود، بلکه به دلیل داد (=عدالت) و دَهِش (=بخشندگی) که داشت به این فره (=شکوه و جلال) رسید. پس تو نیز میتوانی با داد و دهش و نیکی به جایگاهی که فریدون استورهای داشت، برسی.