آموزشی

کتاب دن کیشوت اثر سروانتس 2 نقل قول از فصل 1 و 2 دون کیشوت

بازگویی از کتاب دن‌کیشوت اثر سروانتس

روشنگری درباره‌ی کتاب دن کیشوت

  آنچه درباره‌ی شخصیت و کتاب دن کیشوت چکیده‌وار می‌توان گفت: دُن کیشوت شخصیتی است که در زمانی چشم به جهان گشوده که دیگر از پهلوانی‌ها و دلاوری‌ها و جوانمردی‌های گذشته و دوران پیش از او تنها یاد، نوشته ها و کتاب‌هایی برجا مانده و دیگر زمانه‌ی پهلوانی ها و دلاوری ها نیست و ریاکاری و سود خویش جستن سر رسیده است. ولی دُن کیشوت آن‌چنان درگیر این پریسمان‌ها شده و کتاب خواندن ها شبانه روزی، کار او را به جایی رساند که به نظر کم و بیش عقل خود را از دست داده و سراسر دیوانه شده و گمان می‌کند جهان هستی چشم به راه اوست و «روز بهی می‌جوید».

  نویسنده‌ی کتاب یعنی میگل د سروانتس در جاهایی از نوشته ی ماندگار خود، به چهارچوب های چیره بر جامعه از جمله دانشگاه ها، مدارک دانشگاهی، سنجه‌های نادرست و وارونه‌ی ارزش‌گذاری ها و ..می تازد. کتاب سروانتس یعنی دن کیشوت از جمله آثار ماندگار در تاریخ ادبیات جهان است. و اکنون یک بازگویی از کتاب …

به قلم محمد رضا محسنی

دن کیشوت اثر سروانتس
دن کیشوت اثر سروانتس

 بازگویی از کتاب دُن‌کیشوت اثر سروانتس:

«دُن کیشوت پس از فراغت از تدارک مقدمات کار، نخواست بیش از این در اجرای نقشه‌ی خویش درنگ کند. چیزی که او را چنین به شتاب وا می‌داشت محرومیتی بود که گمان می کرد از تاخیر وی، نصیب جهان خواهد شد، چه پهلوان امیدها داشت به این‌که انتقالم تَعدی‌ها را بکشد، در رفع ظلم‌ها بکوشد، بی‌دادگری‌ها را جبران نماید، جلو تجاوزها را بگیرد و حساب‌ها را تصفیه کند.»


از کتاب دُن کیشوت، اثر سروانتس، آغاز فصل دوم، رویه 21

همچنین شما می‌توانید بخش‌هایی بازگویی شده از کتاب دن کیشوت (فصل یکم و فصل دوم) زا در این نشانی بخوانید: فصل یکم و دوم کتاب دن کیشوت اثر سروانتس

2 بازگویی از فصل یکم و دوم کتاب دُن کیشوت اثر سروانتس

  • مشخصات کتاب: از کتاب دن کیشوت، اثر ماندگار نویسنده اسپانیایی، میگل د سروانتس، برگردان محمد قاضی، چاپ ششم 1382، چاپ گلشن.
  • سره نویسی (کاستن از واژه‌های بیگانه): بازگویی‌ها سره نویسی شده از سوی محمد رضا محسنی
دن کیشوت و سانکو پانزا
دن کیشوت و سانکو پانزا

شماره ‌1: بخشی از فصل یکم

در باب خصال و افعال نجیب‌زاده‌ی نام‌دار دن کیشوت مانش

«سرانجام چون عقل خود را به گونه‌ای درمان‌ناپذیر از دست داد، شگفت‌انگیز‌ترین اندیشه‌ای که هرگز به مغز هیچ دیوانه‌ای در جهان خطور نکرده است به مغز وی راه یافت، یعنی به نظرش مقتضی و بایسته آمد که هم به خاطر رونق شرافت نهادین و هم برای خدمت به کشور خویش «پهلوان سرگردان» شود و با اسب و جنگ‌افزار خود سراسر جهان را به‌دنبال ماجراها بگردد و به آن‌چه در کتاب‌های پهلوانی خوانده بود که پهلوانان سرگردان می‌کردند، عمل کند، یعنی در ازمیان بردن هرگونه ستمی بکوشد و چندان با هماوران کاردیده و خطرهای پرشمار روبرو شود که با چیرگی بر آنان آوازه‌ای جاودانه به‌دست آورد.» (ص 17)

 دون کیشوت اثر گوستاو دوره
دون کیشوت اثر گوستاو دوره

شماره ‌2: بخشی از فصل دوم

نخستین خروج دن کیشوت فرزانه از ولایت خود:

«دن کیشوت پس از رهایی از آماده‌سازی مقدمات کار، نخواست بیش از این در اجرای نقشه‌ی خویش درنگ کند. چیزی که او را چنین به‌شتاب وا می‌داشت، محرومیتی بود که گمان می‌کرد از دیرکرد وی نصیب جهان خواهد شد، چه پهلوان امیدها داشت به این‌که انتقام دست‌درازی‌ها را بکشد، در زدودن ستم‌ها بکوشد، بیدادگری‌ها را جبران نماید، جلو تجاوزها را بگیرد و حساب‌ها را پاک کند. بدین روی، بی‌آن‌که تصمیم خود را با کسی در میان بگذارد و با کسی او را ببیند، یک‌روز پگاه، پیش از بالا آمدن آفتاب، صبح یکی از گرم‌ترین روزهای ماه ژوئیه، سر تا پا پوشیده از جنگ‌‎افزار گردید و بر «روسی نانت» سوار شد، به اصطلاح کلاه‌خود خود را بر سر نهاد، سپرش را به شانه آویخت، نیزه‌اش را به‌دست گرفت و از در خلوت حیاط اصطبل به دشت و بیابان زد و از این‌که به این آسانی به هوس بزرگ‌وارانه‌ی خویش میدان داده بود از شادی بر سرپا بند نمی‌شد.» (ص 22)

برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن